کوری
هوالمُعِز؛؛؛159
روزگار غریبی است...
می گویند چند وجب از زمین تان را خریده ایم اما بر همه سرزمین تان با زور و اشغال مسلط می شویم،خب
پا روی خرخره تان گذاشته ایم،در دایره آدم ها حسابتان نمی کنیم،
می کشیم و می سوزانیم و تکه تکه تان می کنیم،خب
...
این طرف عالم،اصحاب قدرت گرد آمده و می فرمایند:
خب درست که اشغال شده سرزمینتان،خب درست که می کشند و می سوزانندتان،خب درست که از منظر آنها
شما از چارپایان هم کم ترید.... خب ...
با همه این احوال . . .
از خودتان دفاع نکنید . . .
آخر عصبانی می شوند!و عصبانی هم که بشوند وحشی می شوند بی نواها!
بمیرید! بسوزید!اشغال شوید!
بگذارید دنیا هم با خیال راحت به نمایش معرکه ای که برایشان ترتیب داده ایم نگاه کنند!
خب هر چه باشد کلی پول برای نمایشمان هزینه شده!
راضی نشوید ضرر کنیم ما و شرکایمان!
دفاع نکنید،بگذارید وحشی ها بکشند بلکه آرام بگیرند. . .
...
این شبها،همه محو تماشای اشکهای بازیکنانی هستند که از سنگینی فاجعه باخت در مسابقه فوتبال
سرازیر شده اند...دنیا با آنها و برای آنها اشک می ریزد. . .
روزگار غریبی است...
- ۹۳/۰۴/۲۲