حـُــســیـــن‌یــــوزبـــاشــی؛H o s s e i n Y o u z b a s h i

منتخبی از آثار هنری و . . . & Some of Artworks

منتخبی از آثار هنری و . . . & Some of Artworks

حـُــســیـــن‌یــــوزبـــاشــی؛H o s s e i n Y o u z b a s h i

کمال بشر در هنرمندی اوست و هنر وقتی هست که دیگران آن را ادراک می کنند و از این رو،ادراک هنر مرتبه ای از کمال است. . .

بایگانی

هوالمعز::159


خون او در نبض بیداری است

. . .

این زمان او را

در میان لاله های سرخ باید جُست



بازتاب1/

هوالمعز::159


نمایشگاه بین المللی پوستر "برای غزه" با نمایش آثار هنرمندانی از ایران،برزیل،چین و اکوادور در موزه هنرهای فلسطین برپاخواهد شد.

این نمایشگاه از 27 مهر تا 6 آبان 93 در موزه هنرهای فلسطین برپاست.



لینک خبر

هوالمعز::159


گالری آثار راه یافته به دومین دوسالانه بین المللی کارتون کتاب در ایران کارتون به نمایش در آمده است.در این نمایشگاه با اثری بنام کشتار اندیشه

توفیق حضور یافته ام.

هوالمعز::159

عنوان نشریه گزاره/1390

هوالمعز::159


هوالمعز::159

نشانه برنامه اذانگاهی/شبکه اول سیما/1390

هوالمعز::159


چشمه های خروشان ترا می شناسند
موجهای پریشان ترا می شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگ های بیابان ترا می شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران ترا می شناسند

هم تو گلهای این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان ترا می شناسند

از نشابور با موجی از لا گذشتی
ای که امواج طوفان ترا می شناسند

بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن ترا می شناسند

گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان ترا می شناسند

اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان ترا می شناسند

کاش من هم عبور ترا دیده بودم
کوچه های خراسان ترا می شناسند

قیصر امین پور

هوالمعز؛159

همراه با غزه،همصدا با مقاومت . . .

For Gaza ; For Resist Against Zionism Killers



 نمایشگاه " فلسطین پاره تن اسلام"،پوسترهای طراحان گرافیک ایران در حمایت از غزه و فلسطین برگزار می شود.

همزمان با موج اعلام انزجار از جنایات رژیم صهیونیستی،نمایشگاهی از 72 قطعه پوستر با موضوع

فلسطین و غزه در مسیر راهپیمایی روز جهانی قدس برگزار خواهد شد.این نمایشگاه که به همت

دفتر هنرهای تجسمی پایداری و با حمایت معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران 

برگزار خواهد شد در بردارنده آثار فاخر طراحان معاصر گرافیک ایران از چند نسل مختلف است 

که همگی با محوریت موضوعی مقاومت،حمایت از مردم مظلوم فلسطین و محکومیت جنایات

رژیم غاصب صهیونیستی طراحی و اجرا شده اند. 

امیرعبدالحسینی،سعید عجمی،حمید عجمی،مرتضی اسدی،محمدرضا دوست محمدی

مهدی فریمانی،احمد قلی زاده،مجید قادری، مصطفی گودرزی،ابوالفضل خسروی

سید حسن موسیزاده،مصطفیندرلو،مسعود نجابتی،حسین یوزباشی

محمد صابر شیخ رضایی، یونس رجبی،قباد شیوا،مهدی سعیدی،سید حمید شریفی آلهاشم

و علی وزیریان از جمله هنرمندانی هستند که آثارشان

 در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده است.

لینک خبر 1/لینک خبر 2




هوالمُعِز؛؛؛159


روزگار غریبی است...

می گویند چند وجب از زمین تان را خریده ایم اما بر همه سرزمین تان با زور و اشغال مسلط می شویم،خب

پا روی خرخره تان گذاشته ایم،در دایره آدم ها حسابتان نمی کنیم،

می کشیم و می سوزانیم و تکه تکه تان می کنیم،خب

...

این طرف عالم،اصحاب قدرت گرد آمده و می فرمایند:

خب درست که اشغال شده سرزمینتان،خب درست که می کشند و می سوزانندتان،خب درست که از منظر آنها

شما از چارپایان هم کم ترید.... خب ...

با همه این احوال . . .

از خودتان دفاع نکنید . . .

آخر عصبانی می شوند!و عصبانی هم که بشوند وحشی می شوند بی نواها!

بمیرید! بسوزید!اشغال شوید!

بگذارید دنیا هم با خیال راحت به نمایش معرکه ای که برایشان ترتیب داده ایم نگاه کنند!

خب هر چه باشد کلی پول برای نمایشمان هزینه شده!

راضی نشوید ضرر کنیم ما و شرکایمان!

دفاع نکنید،بگذارید وحشی ها بکشند بلکه آرام بگیرند. . .

...

این شبها،همه محو تماشای اشکهای بازیکنانی هستند که از سنگینی فاجعه باخت در مسابقه فوتبال

سرازیر شده اند...دنیا با آنها و برای آنها اشک می ریزد. . .

روزگار غریبی است...



هوالمُعِز*159


این روزها،همزمان با هیاهوی هماهنگ رسانه ها در باب رقابت های جام جهانی؛و پرداختن به فجایعی فراموش نشدنی نظیر فاجعه "بلوهوریزونته"-باخت 7 بر یک تیمی از تیم دیگر-

بار دیگر یقین حاصل شد که نبض افکار و احساسات اکثریت جوامع عالم،در اختیار جریان های رسانه ای و صاحبان منافع مشترک مادی قرار دارد.از قضا یکی از تاثیرگذارترین جوامع بشری که

همیشه مورد غضب و خشم جریان های قدرت در عالم قرار داشته اند،جامعه مسلمین اند .مسلمینی که این روزها از درون دچار مصائب فراوان هستند؛مصائبی که یک ریشه مشترک دارد... جهل ...

آنچه جای تامل دارد اینکه چرا جوامع مسلمان با ابزارهای محدودی که در اختیار دارند برای زدودن غبار جهل از باورها و اعتقادات اصیل تلاشی نمی کنند؟

سخنم البته ناظر بر جامعه خودمان و رسانه ها و دستگاه های مسئول خودمان است چرا که بر همگان روشن است که رسانه های بعض کشورهای مسلمان به دلیل اینکه توسط حاکمان سرسپرده

و منفعل اداره می شوند در خدمت جریان جهانی رسانه برای غافل نگاه داشتن انسان ها عمل می کنند... فکر نمی کنم نیازی به مثال و شاهد باشد!!!

اما درد آنجاست که در روزگاری که پرچم اسلام ناب در سرزمین ما افراشته شده،باید شاهد انفعال رسانه ها باشیم که اگر نگوییم در غفلت به سر می برند و مردم را نیز دعوت به غفلت می کنند

باید اعتراف کنیم که دچار سردر گمی و بی برنامگی هستند و متعاقب آن گروه کثیری از مردم را هم دچار سردرگمی کرده اند.این سردرگمی از نوع مواجهه با مقولات دینی و مذهبی تا شیوه پوشش

و تحلیل وقایع مهم جهان،رویکردهای تولیدی و تولیدات نمایشی و . . .قابل مشاهده است.

امروز؛رسانه های ما بیشترین زمان و هزینه خود را صرف پوشش تمام عیار یک تورنمنت ورزشی کرده اند در حالی که اتفاقات فاجعه بار دیگری نیز در عالم در جریان است و سوال اینجاست که سهم جامعه ایران با

آن سبقه که به آن اشاره شد،پرداختن به کدام یک از این دو است ؟ !


آمار جالبی در ادامه آمده که ارتباط معنادار بین بزرگترین فستیوال ها و تورنمنت ها،با بزرگترین فجایع و جنایات بشری،در آن به وضوح قابل مشاهده است

المپیک (1948) = اعلام موجودیت اسرائیل

جام جهانی فوتبال (1982) = حمله رژیم صهیونیستی به لبنان

جام ملت های اروپا (1992) = قتل عام مردم بوسنی توسط اروپا

جام جهانی فوتبال (2006) = جنگ(33)روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان

المپیک (2008) = حمله روسیه به گرجستان-رژیم صهیونیستی و باز هم تهاجم به غزه

جام جهانی فوتبال (2010) = محاصره غزه و آغاز حملات وسیع و گسترده به غزه ، و حمله به کاروان آزادی

المپیک(2012) = جنگ سوریه و شروع حملات و عملیات های سنگین و بی سابقه نظامی بر علیه سوریه

جام جهانی فوتبال (2014) = حمله داعش به مناطق گسترده ای از عراق- حمله شدید هوایی اسرائیل به غزه


در این آشفته بازاری که سیاست های کلان فرهنگی ،در عرصه عمل عمدتا وارونه اجرا می شوند و دستگاه های فرهنگی و رسانه ها سردرگم اند و بی برنامه،هستند هنرمندانی که

ضمیرشان بیدار است و با غیرتمندی،در دفاع از مظلوم فریاد می زنند و هراسی ندارند از اینکه شبه روشنفکران؛این اختگان دانا! مذمت شان کنند و شان هنر را والاتر از پرداختن به سیاست بدانند!

مجید مجیدی از آن دسته هنرمندان است که شان هنری اش را نه از قبال نامزدی اسکار و هزاران جشنواره و جایزه،بلکه از بابت همین ضمیر بیدار و غیرتمند کسب کرده است.

مجیدی در یادداشتی برای حمایت از مردم مظلوم غزه اینچنین نوشته است:

"مردم این سرزمین به راستی در این ماه میهمان خدا هستند و با شهادتشان برای ابد میهمان خدا خواهند بود.سرزمینی را می‌شناسم

که نوجوان آن را به جرم دفاع از سرزمین اشغال شده‌اش زنده زنده او را در آتش می‌سوزانند. مرگ و نفرین بر محافل حقوق بشری که

چشم و گوششان کر شده و نمی بینند این همه ظلمی را که به یک ملت می‌رود، حتما از نگاه بی‌فروغ آنها این همه زن و کودک بی‌دفاع که کشته می‌شوند انسان نیستند!

البته روی سخن من نه محافل حقوق بشری. نه دولتهای غربی و نه دولتهای عربی که اگر غیرتی داشتند امروز صهیونیزمی نبود، بلکه روی سخن من مردم آزاده جهان است.

چطور می‌توان شاهد بود که ده‌ها تن بمب بر سر ملتی بی‌دفاع و مظلوم ریخته شود و جهان در یک سکوت مرگبار فرو رود!

چگونه می‌توان پیکر بی‌جان و آغشته به خون کودکان بی‌دفاع را دید و سکوت کرد! بیاییم همگی ندا دهیم که مردم غزه آغوش ما پناه شماست.

به آنها بگوییم که این تصاویر کودکان آغشته به خون در حافظه تاریخی ما می‌ماند و دلهایمان برای همیشه نسبت به غاصبان و جلادان صهیونیزم پر از نفرت باقی خواهد ماند.

و در آخر به مردم غزه بگوییم ما در کنار شما هستیم دلهای‌مان با شماست، و به شما به خاطر پایداری و استقامتتان و شجاعتتان درود می‌فرستیم. "



*پوسترها،گزیده ای است از تلاش مختصری که تاکنون در باب این موضوع،داشته ام...








"دهمین نمایشگاه سالانه ی حروف نگاری پوستر اسماء الحسنی" روز یکشنبه هشتم تیرماه در خانه هنرمندان ایران افتتاح شد. 





هیئت انتخاب و داوری با حضور آقایان صداقت جباری، محمد علی رجبی ، سید حمید شریفی آل هاشم ، مصطفی گودرزی و

مسعودنجابتی  از مجموع 1332 اثر رسیده به دبیرخانه (از 446 نفر) ، تعداد 40 پوستر را از 34 طراح انتخاب کردند.

هنرمندانی که آثارشان به نمایشگاه راه یافته عبارتند از :
ابوالفضل خسروی / احمد عزیز پور/ امید سیفی مورودی / آیدا نایبان / باقر جعفری / جواد جاذبی / حسین شجاعی /

حسین کریمی / حسین یوزباشی / رامین رافعی / رضا اسعدی مهربانی / زهرا صفایی فرد سپیده قنبری /

سید حسن انصاری یگانه / سید محمد جواد زهادت / سید مهدی موسوی / شراره خدایار / شهرام دلدار / صالح زنگانه /

علی آسیایی / علی بیات / فایزه بهار لویی / فرشاد عیسی پور / کاوه افرایی / محسن جعفری / محمد افشار /

محمد حسین غیاثوند / محمد رضا سعدی / محمد صابر شیخ رضایی / مرتضی رحمتی / مرتضی عارف /

میلاد فیضی / نوشین بیجاری / هادی مرادی




گالری آثار در این لینک قابل مشاهده است

  گفتگو با علی اصغر یوزباشی

مشاهده نگینی در میان بوستانی از درختان تنومند آنهم در کنار ساختمان­ها و بناهای امروزی می­تواند پای هر رهگذری را سست کند گوئی از تاریخ گذشته طرحی در پیش چشم داریم. سالهاست هنرمندی بی ادعا در سکوت به پشتوانه عشقش آثار ارزشمندی را خلق می­کند او متواضعانه خودش را هنرمند نمی­داند ولی مشاهده کارهایش همگان را بر آن می­دارد که او را یک هنرمند قلمداد کنند.

علی اصغر یوزباشی با دستان توانمند و هنرمندش روایتگر عشق به خدا، اهل بیت و شهدا برای آیندگان است. به گفته خودش تحصیلات آکادمیک ندارد و آثارش را به صورت تجربی خلق کرده است. او در سال 55 از رشته فنی ماشین ابزار فارغ التحصیل شد. در سال 60 در راستای اهداف انقلاب وارد حوزه هنری شد و تا سال 72 مسئول کتابخانه حوزه هنری بود. درسال 72 به دلیل تغییر سیستم کتابخانه به بخش تجسمی وارد شد و مسئول اجرائی کارگاه مجسمه سازی شد. چند سالی به عنوان مسئول در آنجا مشغول بود اما چون درون مایه و ذوق هنری داشت طی مرور زمان به مجسمه سازی علاقمند شد. استاد از سالهای 75 و 76 در زمینه مجسمه سازی شروع به فعالیت کرد که کارهایش بیشتر تجربی بود او اگرچه در این زمینه آموزشی ندیده بود اما با کار  در کنار دوستانش و به طور تجربی این فن را آموخت. از جمله کارهایش می­توان به مجسمه خوارزمی در دانشگاه امیرکبیر و مجسمه سعدی در جزیره کیش اشاره کرد. همچنین استاد مجسمه ابن سینا را نیز به تنهائی اجرا و طراحی کرده است. یکی دیگر از کارهای استاد: . . . بهتر است از اینجای ماجرا به بعد را از زبان خودش بشنویم:

- این روزها حضور شما در صحنه هنری حوزه هنری و سطح کلان کم رنگ شده است؟

حضور پررنگ ما در این عرصه به زمانی برمی­گردد که در این فضای پررنگ و برق هنری نبودیم. به زمانی برمی­گردد که در جلوی درب کتابخانه حوزه هنری سنگر به پا می­کردیم. آن زمان جناب آقای عالی مسئول واحد تجسمی بودند که به دعوت ایشان بنده به عنوان مدیر بخش مجمسه سازی واحد تجسمی حوزه هنری مشغول به فعالیت شدم. البته از ابتدا در این مسیر به طور علمی سررشته­ای نداشتم و بیشتر مشغول تجربه اندوزی بودیم که کم کم سعی کردم تجربیاتم را در مرحله عملی به صورت کاملاً حرفه­ای اجرا کنم.

- مهمترین آثاری که خلق کردید؟

آلبوم­های گسترده­ای در این میان وجود دارد که می­توانید ملاحظه کنید اما در ماه مبارک رمضان بود که یک ماکت مومی برای موزه امام علی (ع) اجرا کردیم که پس از اینکه اجرا تمام شد به ما خبر دادند که در این موزه مجسمه­های حجمی وجود ندارد و باید اثر دیگری خلق کنیم این اثر ماند تا زمانی که صدام سقوط کرد که پس از آن توسط برادران سپاهی ما در نجف اشرف برنامه­ای در این زمینه برگزار کردند که اثر به نجف ارسال شد و به نوعی در همان سرزمین نیز ماندگار و ثابت مانده است.

- خبری هم از شرکت در جشنواره­ها و فستیوال­های مختلف هم که نیست؟

کلاً علاقه­ای به شرکت در این مراسم ندارم بیشتر سعی می­کنم برای احساس درونی و دل خودم کار کنم همین مجسمه حریم که در حوزه هنری نصب شده است مواد اولیه آنرا از ضایعات حیاط حوزه هنری جمع آوری کردیم و با عشق و احساسی که به این اثر داشتم اجرای این مجسمه را به دست گرفتم و نتیجه هم امروز کاملاً قابل روئت است. البته این مجسمه برای افتتاح یکی از بخش­های سینمائی بدست جناب مومنی اجرا شد که عکسی هم از آن دوران به عنوان سند دوستی­مان با جناب مومنی داریم که در آرشیو موجود است.

- با کار کردن سفارشی مخالفتی ندارید؟

اگر کار کردن در مسیر هنری هنرمند باشد مشکلی وجود ندارد. یادم می­آید زمانی که قیصر امین­پور فوت کرد بنده تا چهلم ایشان مجسمه­ای از او کار کردم که این کار کاملاً دلی بود اصلاً بحث سفارشی در این میان نبود. در این مسیر حتی جناب مومنی که رئیس حوزه بودند کوچکترین کمکی نکردند. اما شهرداری منطقه شش به خواست خودش این اثر را خریداری کرد و در پارک ملت نصب کرد. خوب حوزه هنری که داعیه دار حمایت از هنرمند متعهد است کجا بود. آیا این وظیفه شهرداری تهران است که از هنرمندان متعهد حوزه هنری حمایت بکند.

- با این رویکرد بهتر نبود ترک حوزه هنری می­کردید و مانند بسیاری دیگر از  هنرمندان به صورت مستقل به خلق اثر می­پرداختید؟

اینکه ما در حوزه بمانیم یک تکلیف است برای چه باید از حوزه هنری برویم اینجا مأمن ما است. آیا حقوق 500 هزار تومانی حوزه هنری در این وادی هرکی به هرچی دردی از هنرمند دوا می­کند. آیا این ماندن برای هنرمندان منفعتی خاص به همراه دارد؟ مشکل از جائی شروع شد که هنرمندان مجسمه ساز با حضرت آقا دیدار کردند و نظریاتشان را به گوش ایشان رساندند ایشان هم تکلیف کردند که ما بمانیم و حوزه هنری را خالی نکنیم و امروز شاهد این هستیم که همین ماندن در حوزه هنری برای بسیاری از این مدیران سنگین است.

- مگر رویکرد سیاست حوزه هنری چیزی مغایر با اهداف فرهنگی و هنری نظام است؟

شاید در این مسیر همسو باشند اما از حرف زدن تا بنای عمل را گذاشتن دنیائی فاصله است. هرکسی می­تواند ادعای مسلمانی کند اما آیا همه­ی ما مسلمان حقیقی هستیم اگر پول و امکانات را در سر راهت مشاهده کردی و از آن گذشتی می­توانی مدعی هنرمند متعهد بکنی. امروز می­بینیم افرادی که تا دیروز تنها یک هنرمند ساده بودند امروز با بدست آوردن جایگاه­های مدیریتی رنگ و لباس و شخصیت و حتی نحوه سلام و احوال پرسی کردن این افراد تغییر می­کند امام این مباحث را به ما یاد نداد ایشان معتقد به پرهیز از نفس بودند.

- سفارشی کار کردن را یک معضل دیدید؟

اگر خاطرتان باشد برای مراسم 9 دی حوزه هنری طی یک فراخوان از هنرمندان عرصه­های مختلف دعوت کرد برای این مراسم خلق اثر کنند خوب کدامیک از هنرمندان به اصطلاح متعهد حوزه هنری برای این حرکت که منشأ خوبی برای بیداری اسلامی در طول تاریخ محسوب می­شود اثری خلق کرد؟ خوب اسم این هنرمندان را می­توان متعهد گذاشت؟ هنرمند متعهد را برای چه کسی و چه زمانی می­خواهید؟ آیا همه چیز تنها به حرف زدن است؟ چرا کارها باید برای ریا باشد چرا مسیر نگاه­ها به سمت نگاه آماری حرکت داده می­شود که این نوع نگاه بسیار ضرر دارد. امام همیشه می­گفتند بسیج تنها نباید اسلحه بدست بگیرد باید در عرصه­های دیگر هم شور و اشتیاق و حرکت وجودی­اش را نشان دهد که مقولاتی مثل 9 دی از بهترین زمینه­ها است.

- ما شاهد این هستیم که برخی دیگر از  هنرمندان از همکاران شما دارای امکانات لازم هستند و حتی مجسمه­های قوی از شهدا و مفاهیم دینی و مذهبی و اعتقادی در سراسر ایران اجرا و نصب کرده­اند.

ببینید متعهد بودن یک تعریف خاص دارد. به یاد دارم در یک سمپوزیوم شهدا در پارک ولایت هنرمندی می­گفت ببینید کار به کجا رسیده و ما را چقدر گشنه نگاه داشتند که باید از این نوع کارها انجام دهیم!! خوب این حرف در مراسمی گفته شد که برای شهدا برگزار شده بود. خب این نشان می­دهد که پشت این حضور هیچ اعتقادی وجود ندارد و هنرمند تنها برای امرار معاش این مقوله را پذیرفته است. چون این یک اثر سفارشی است و باید انجام بگیرد پس این اثر بدون ذره­ای اعتقاد خلق می­شود و قرار است برای آیندگان هم جاودانه بماند. خود من کارهائی مثل قیصر امین پور یا سید حسن حسینی و یا بسیاری از مجسمه­های دیگری را داشته­ام که کاملاً دلی کار شده است و هیچ کدام از هزینه­های ساخت یا خرید آنها را حوزه هنری نداده است.  

- با توجه به وجود یک نوع تفکر خاص کاسبکارانه در بعد هنر مجسمه سازی در قبل و بعد انقلاب رشد این بعد هنری را در نزد هنرمندان امروز چگونه می­بینید؟

متأسفانه امروز کمتر کسی برای دلش کار می­کند. اهالی فن این هنر را خالی گذاشته­اند و هجرت کرده­اند. بنده به همه این موضوع را گفته­ام و تأکید کرده­ام که اگر انقلاب نمی­شد آیا هنرمندان ما اینقدر دیده می­شدند؟ آیا هنرهای ما به خصوص مجسمه سازی دیده می­شد که استادی بتواند به رتبه استادی برسد و در دانشگاه­های هنر ما تدریس بکند؟ به نظرم بزرگان ما هرچه دارند از انقلاب است. که البته تاریخ نشان داده است که هنرمندان ما کمتر قدر این موهبت را می­دانند که نتیجه آنرا هم می­توان در جریان 9 دی مشاهده کرد. معتقدم بنده و هستند هنرمندانی که اگر دنیا به یک طرف حرکت کند بنده همچنان بر اصول و مبانی ولایت مدارانه خود خواهم ایستاد چرا که این تفکر و پشتوانه هنری بنده بوده است. برخلاف خیلی­ها که قافیه را باختند.

- پس معتقدید انقلاب اسلامی بر روی هنر مجسمه سازی ما به شدت اثرگذار بوده است؟

شدیداً بر این باور هستم که این انقلاب بزرگترین تأثیرات را داشته است. به یاد دارم در مقوله نمایشگاهی با عنوان کشتارهای بوسنی برپا شد که دوستی در آن مکان می­گفت خدا کند که از این اتفاقات باز هم تکرار شود تا ما به پولی برسیم.!! این نشان می­دهد که هنرمندان ما خواستار اتفاقات و فجایع انسانی هستند تا بتوانند از این مسیر با گرفتن سفارشات مختلف برای خود درآمدزائی می­کنند. یعنی مباحثی مثل بیداری اسلامی. همین جناب حمید شریفی برای بحث بیداری اسلامی ده­ها پوستر خاص تهیه و اجرا کردند و از مسئولین حوزه هنری خواستند که با برگزاری نمایشگاهی رایگان این نظرات و نگاه­ها را به دیده­ی مخاطبان برسانند که ایشان مخالفت کردند. آیا این را می­توان فعالیت هنری متعهد نامید؟

- عده­ای از همین هنرمندان مورد نقد شما در دانشگاه­های هنری مشغول به تدریس هستند این نوع نگاه به هنر در دید هنرجویان چه بازتابی خواهد داشت؟

البته دانشجو هم مانند هر انسانی دیگر قوه اختیار دارد اگر بخواهیم بگوییم که دانشجو همه­ی حرف­های استاد را باید بدون قید بپذیرد و این گفته یک توجیه و گفتار غلط است دانشجو هم باید برای خودش فیلتر داشته باشد.

- به هر حال به نظر می­رسد تفکر این افراد از تفکرات شما جذاب­تر باشد؟

بله تفکر شیطان هم نسبت به مسیر خدا راحت­تر است مسیر خداوند سختی­های خودش را دارد.

- سعی نکردید تفکراتتان را لطیف­تر و جذاب­تر کنید؟

چرا فکر می­کنید ما افرادی صفر و یکی هستیم. ما هم به خدا می­فهمیم. نگاه کنید استاد حمید شریفی در دانشگاه­های ما تدریس می­کند اما بار روانی فضاهای دانشگاهی و نوع دانشجویان و این درهم ریختگی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی چقدر می­تواند برای اثرگذاری اعتقادات استادی چون شریفی بر ذهن و فکر هنرجویان ایجاد انگیزه و فضا کند. در فضائی که میان هنرمندان فرق گذاشته می­شود و اگر کسی از اسم فرد خاصی خوشش نیاید دایره هنرمندی وی منقطع خواهد شد. چه توقعی هست؟

- پس معتقدید که هنر مجسمه سازی بعد از انقلاب رشد چشم گیری داشته است؟

بله این نکته را می­توان به وضوح در میادین، پارک­­ها و سراسر شهرستان­های کشورمان مشاهده کرد. ما قبل از انقلاب شاهد این فراگیری نبودیم.

- البته به نظر می­رسد این تفکر خاص مقولات مذهبی به بحث مجسمه در اسلام به نوعی باعث یک سری موانعی بر سر راه رشد این رشته گذاشته باشد؟

اگر این مسیر به نوعی جهت دار و دارای موانع بسیار است برگرفته از این تفکرات نیست چرا که باید به دنبال چیز دیگری بود که یکی از این موارد مدیریت غلط هنری و اجرائی است که هرکس براساس دستورالعمل خودش مسیری را می­پیماید.

- شما چگونه می­بینید؟

من به این عرصه آرمانی نگاه می­کنم. یعنی این جنبه از نگاه هنری­مان را از امام خمینی (ره) وام گرفته­ایم. ایشان در مانیفست هنری­شان اشاره­ای به کاربردهای هنر دارند که اصلاً هنر برای چیست و کارآئی آن چگونه است. اینکه هنر صرف برای هنر باشد یک نگاه غلط است چرا که هرکسی می­بایست حرفش را برای خودش بزند.

- ما طی شش ماهه دوم سال 1390 شاهد برگزاری جشنواره­های زیادی در عرصه هنری و تجسمی بوده­ایم که به نوعی به گفته مسئولین گل سر سبد آنها جشنواره هنری ایران 1404 بود. می­خواستم بدانم که . . .

کدام گل سر سبد. این گل پرپر هم نبود. این افراد با برگزاری این جشنواره به چه موفقیتی دست پیدا کردند. اصلاً این جشنواره بیانگر چه هدفی بود؟ این جشنواره هیچ ربطی به سند چشم انداز نداشت.

- به هر حال یک جشنواره جهت دار بود؟

جهت جشنواره به کدام سمت بود. به سمت هزینه کردن بیت المال برای رسیدن به هیچ؟ به نظرم اصلاً هنرمندان خودشان هم نمی­دانستند که در این جشنواره باید چه نوع کاری ارائه کنند. مثلاً اگر گفته شد که برای بیداری اسلامی اثر خلق کنید آیا کشیدن یک درخت شامل این خلق اثر هنری در رابطه با بیداری اسلامی می­شود؟ کار باید به گونه­ای باشد که مطلب را برساند. در کدامیک از مجسمه­های خلق شده این چشم انداز دیده شده بود.

- اکثر آثار هنری به خصوص در عرصه هنر مجسمه سازی کاملاً سفارشی بوده است.

خوب این موضوع که بدتر شد. نگاه کنید در بحث جشنواره­ها تا به حال که اینگونه بوده است که سفره­ای پهن می­شود و هزینه­ای باید صرف شود بدون اینکه هدف کاملاً شناسائی و اجرا شود. به یاد دارم در زمان جناب آقای زم گروهی قصد داشتند جشنواره­ای با موضوعیت جوان برگزار کنند. استادی در این میان معتقد بود باید کاری کرد که پول بیشتر به این سمت حرکت کند!! این نشان می­دهد که اثر ماندگار و مؤثر بر ذهن جوانان که جشنواره هم برای این افراد در نظر گرفته شده است معنی خاصی ندارد اصل مطلب بازگشت سرمایه به صورت چند برابر آن است. خوب این جشنواره برگزار می­شود چه چیزی عاید مخاطب و جوانان خواهد شد. دانشجوی سردرگم امروزی چه چیزی از آن متوجه خواهد شد. باز هم به یاد دارم در بحث سفارشی کار کردن در یک جشنواره­ای دوستان قصد سفارش دادن آثار را داشتند وقتی ما متوجه شدیم که اسامی برخی از هنرمندان در این سفارشات وجود ندارد از قبول سفارش باز زدیم. چرا که معتقدیم چرا باید در مقولات هنری تا این اندازه تبعیض قائل شوند. چرا باید اگر مدیری از شخصی خوشش نمی­آید هنرمند نزد مدیر هنرش را از دست بدهد آیا برقراری عدالت به این معنی است؟ ده­ها جشنواره می­توان برای این نوع برخوردها به عنوان سند نام برد که همین جشنواره 1404 یا جشنواره عاشورائی از نمونه­های بارز آن هستند.

- بحث سفارش اثر به هنرمندان چینی هم که بازار گرمی دارد؟  

در آن بخش هم بحث پول و دلالی غوغا می­کند سفری به استان همدان داشتیم که متوجه شدیم رئیس مرکز موزه شهدای استان همدان افتخار می­کند که نقاشی شهدای ما توسط گروهی از بهترین هنرمندان کره­ای در حال انجام است. آثاری که قرار است جاودانه شوند در موزه نگهداری و نسل­های بعدی از این آثار شناخت و بینش بگیرند. از طرفی آیا این هنرمندان در سنگرهای ما بوده­اند؟ آیا صدای خمپاره را از نزدیک گوش دادند؟ چه نوع تجربه­ای در این زمینه دارند؟

- برخی از مدیران دلیل این حرکت را خلأ هنرمندان توانمند و بالا بودن هزینه و دستمزد هنرمندان عنوان می­کنند؟

اصلاً اینگونه نیست بهترین هنرمندان با سطح پایین­ترین دستمزدها در انتظار سفارش کار بسیاری از مدیران هستند همکاران بنده هنوز از غم معیشت در سطح اجتماع دچار سرخوردگی شده­اند آنوقت این هنرمندان چینی و کره­ای هستند که در این میان جیب­هایشان را پر می­کنند که البته اگر در این میان بحث دلالی را فاکتور بگیریم.

- مهمترین راه کار از نظر شما چیست؟

به گفته امام بزرگترین راهکار برخورد با نفس است. اگر صادقانه از یکدیگر انتقاد کنیم و این انتقاد را بپذیریم و برای رفع آن تلاش کنیم به نظرم مشکل بسیاری از ما در این عرصه حل خواهد شد اما هنوز بعد از گذشت چند سال از مدیریت جناب مومنی هنوز نتوانستیم یک دقیقه با ایشان صحبت کنیم چرا که احساس می­کنیم ایشان بسیاری از انتقادات را برنمی­تابند. چرا که ایشان قبل از سمت مدیریت حوزه هنری فردی با روحیات خاص­تر و روشن­تری بودند.     

منبع:http://old.ido.ir/ سایت رسمی سازمان تبلیغات اسلامی

هوالمعز 159


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/11/21/13921121234556291_PhotoL.jpg

در بخش پوستر ، هیئت داوران جشنواره، هیچ اثری را شایسته کسب رتبه اول ندانست!اما رتبه دوم این بخش به خانه طراحان انقلاب اسلامی با هدای جایزه ۵میلیون تومانی و رتبه سوم نیز به محمد افشار با اهدای جایزه نقدی ۲میلیون تومانی اختصاص یافت. البته در این بخش ۸ اثر به نام های: حامد محمودی، حسین صمد زاده، میعادهاشمی، صادق کمیلی نژاد، علیرضا حصارکی، عبدالمهدی آگاه منش، حسین یوزباشی، محمد براتی می باشند که از سوی هیئت داوران شایسته تقدیر شناخته شدند که به هر کدام از آنها، هدیه نقدی یک میلیون تومانی اهدا شد.

لینک خبر

هوالمعز::159




هوالمعز::159


*تصاویر مربوط به دفتر کوچک طراحی یا همان sketchbook# در حوالی سال 88 هستند.

بدون نگران بودن از قواعد و نسبت ها،دوست داشتم راحت طراحی کنم و به جستجوی

حالت های مختلف انسان ها،با خط و رنگ و مرکب مشغول باشم...




هوالمعز::159


طراحی پوستر برای فیلم هزارتوی پن؛شاهکار سینمایی "دل تورو"

* طراح: حسین یوزباشی/Designer: Hossein Youzbashi 1385

**پوسترها در ادامه مطلب


هوالمعز 159



اتمام تولید نخستین کتاب کمیک‌ استریپ مستند دفاع مقدس

«خط‌شکن»، داستان مصور زندگی شهید برونسی به بازار کتاب می‌آید

خبرگزاری تسنیم: کتاب کمیک استریپ (داستان مصور) خط شکن که به روایت داستانی از تولد تا شهادت شهید عبدالحسین برونسی می‌پردازد، توسط موسسه سلوک افلاکیان به بازار نشر عرضه می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اثر هنری «خط شکن» حاصل بیش از یکسال تلاش گروهی از هنرمندان است که با حمایت موسسه فرهنگی هنری سلوک افلاکیان مراحل تولید را پشت سر گذاشته که در آینده نزدیک منتشر و روانه بازار کتاب می‌شود.

ناصر سیفی نویسنده و هنرمند پیشکسوت هنر انقلاب، در فرآیند تولید این اثر هنری، مسئولیت تحقیق و نگارش داستان را به عهده داشته. سیفی در عرصه هنرهای تجسمی و ادبیات حضوری فعال داشته و پیش از این، تجربه نگارش آثار کوتاه داستانی و نیز برپایی چندین نمایشگاه انفرادی نقاشی و حضور در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی را در کارنامه خود دارد.

سید حمید شریفی آل‌هاشم هنرمند پیشکسوت انقلاب هم مدیریت هنری این اثر را عهده دار بوده است. شریفی ال هاشم، استاد دانشگاه و از گرافیست‌های پیشکسوت ایران است که در طول بیش از سه دهه فعالیت در عرصه فرهنگ و هنر، مسئولیت‌های متعددی از جمله مدیریت هنری نشریات و موسسات انتشاراتی از جمله مجموعه مجلات رشد، موسسه کیهان، انتشارات وزارت آموزش و پرورش و نیز مدیریت هنری جشنواره فیلم فجر، مدیریت مرکز گرافیک کانون پرورش فکری، قائم مقام مرکز هنرهای تجسمی و حضور در جشنواره‌ها و بینال‌های ملی و بین‌المللی در کسوت دبیر، عضو هیئت داوران و عضو شورای سیاست گذاری را در کارنامه دارد.

تصویرسازی این کتاب با حضور سه هنرمند جوان کشورمان، انجام شده است. بخش نخست داستان که به دوران کودکی، نوجوانی و جوانی شهید برونسی اختصاص دارد، توسط میثم برزا طراحی و اجرا شده است. برزا کارشناس رشته نقاشی و از تصویرگران فعال در حوزه کمیک استریپ است که پیش از این در مجموعه کمیک «خط اول» مشارکت داشته است. برزا برای تصویرسازی داستان عملیات «حمله به اچ-3» جوایز متعددی را از آن خود کرده است.

بخش دوم داستان که به دوران میانسالی و مبارزات انقلابی شهید برونسی اختصاص یافته، توسط حسین یوزباشی تصویرسازی شده است. یوزباشی کارشناس رشته ارتباط تصویری و از فعالان حوزه طراحی گرافیک و تصویرسازی است که سوابق متعددی در فعالیت‌های هنری یک دهه اخیر داشته و جوایز متعددی را نیز کسب کرده است.

یوزباشی پیش از این در طراحی کمیک استریپ‌های انقلاب، بیداری اسلامی و فرهنگ شهروندی فعالیت داشته است و در این پروژه علاوه بر حضور دربخش تصویرسازی، مدیریت تولید پروژه را نیز عهده دار بوده است.

بخش سوم داستان نیز که به دوران پس از انقلاب تا شهادت شهید برونسی می پردازد، توسط حسن روح الامینی تصویرسازی شده. روح الامینی کارشناس رشته نقاشی و از فعالان حوزه تصویرسازی است که پیش از این فعالیت‌های متعدد و متنوعی در حوزه تصویرسازی با مضامین ارزشی را داشته است. روح الامینی نیز جوایز متعددی در عرصه تجسمی و در شاخه‌های نقاشی و تصویرسازی بدست آورده که از جمله آن‌ها می توان به جایزه تصویرسازی کتاب کودک و نوجوان برای مشارکت در طراحی کتاب کمیک استریپ «خط اول» اشاره کرد.

«خط شکن» به عنوان یک تجربه جدید در حوزه انتشار کتاب‌های دفاع مقدس محسوب می‌شود که در آن یک داستان واحد توسط یک گروه به تصویر کشیده شده است. همچنین «خط شکن» را می‌توان اولین کتاب کمیک استریپ مبتنی بر داستان‌های واقعی دفاع مقدس نامید.

موسسه سلوک افلاکیان پیش از این کتاب «خط اول» را نیز منتشر کرده بود که علاوه بر تجدید چاپ در چند نوبت، به عنوان کتاب سال دفاع مقدس نیز برگزیده شد.

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/153239


هوالمعز::159


مجموعه پوسترهای «بیداری»، با موضوع مقاومت و پایداری جهانی، اثر حسین یوزباشی، در دهمین جلسه حلقه هنر، با حضور هنرمند،

 کارشناسان حلقه و علاقه‌مندان هنر و گرافیک به نمایش درآمد و پس از آن توسط کارشناسان حلقه هنر تحلیل و بررسی شد.



//bayanbox.ir/id/3564248119389720420?view

حیاتی: بسم الله الرحمن الرحیم، خب تحلیل آثار دوستمان آقای یوزباشی را شروع می‌کنیم ابتدا از جناب آقای سیفی می‌خواهم که ابتدا با یک مقدمه وارد بحث بشوند، انشاءالله بحث را ادامه می‌دهیم.

سیفی: سلام عرض می‌کنم خدمت حضار محترم، و خوش‏حالم از این‏که این‏جا هستم و در مورد فعالیت‌های دوست عزیزی که در این زمینه تلاش جدی دارند و من از این‏که به آشنایی یا همکاری با این دوست فکر می‌کنم واقعاً، دلیل این‏که این‏جا هستم خدمت دوستان، نگاه پویا و جدی‏ای است که ایشان دارند. من ابتدا دو سه بیت غزل این‏جا شروع می‌کنم که بی‌مناسبت هم نیست.

کرده‌ای گل در دل هستی مدار خویش را

عضو بی نان و غریبی روزگار خویش را

روح تبعید از کدامین صورت و سیاره‌ای

اضطرابی دور میگردی قرار خویش را

این به نوعی اشاره به وضعیت انسان معاصر در جهان دارد بعد برسیم یک بحث کلی درباره‏ی بیداری و مقاومت بکنیم که این مفهوم از خود طبیعت اخذ شده، مقاومت و پای‏داری در مواجهه با پدیده‌های طبیعی و غیرطبیعی. انسان در ساحت اسطوره‌ها زندگی می‌کند. همه‏ی ادیان یا همه‏ی آیین‌ها، آیین‌های متنوع و متعدد الگوها و معیارهایی برای ادامه‏ی حیات‏شان دارند، دیدگاه من، من نمی‌خواهم از منظر مذهب وارد شوم، سعی می‌کنم به صورت کلی یک مقدمه‏ی کوتاهی بگویم و وارد بحث اصلی که آثار پوسترهای آقای حسین یوز باشی هست شوم. اسطوره‌ها یا به تعبیری استارها و ستاره‌ها، پدیده‌هایی هستند که افراد یا گروه‌ها یا قبایلی را تحت پوشش خودشان قرار می‌دهند و انسان، نیازمندِ تحت پوشش قرار گرفتن پدیده‌هایی هست و پدیده‏ی اصلی، پدیده‏ی علم هست ، پدیده‏ی نور و روشنایی هست، من سعی می‌کنم مقطع به مقطع حرفم را خلاصه‌تر بکنم. ترس و علم در واقع با انسان آمیخته است. علم و معرفت نسبت به پدیده‌ها، ترس از ناشناخته‌ها. ترس عکس‌العمل‌هایی را در انسان وامی‌دارد و علم هم عکس‌العمل‌هایی را، ترس برای از دست دادن پدیده‌ها منجر می‌شود که آدم بیش‏تر طلب کند، بیش‏تر حمله بکند، طمع بیاندازد، درگیری راه بیاندازد، علم باعث می‌شود که آدم شناخت بیش‏تری پیدا کند و از پدیده‌ها درست استفاده بکند.

گرافیک یا صنعت گرافیک یا هنر گرافیک و به خصوص پوسترسازی از ابزاری هست که جهان صنعتی به آن دست پیدا کرد و برای القای مفاهیمی‏که داشت یا پدیده‌هایی که درش طمع کرده بود یا برنامه‌ریزی کرده بود از آن‌ها استفاده کرد و خوب هم استفاده کرد. این هدف‌گذاری خیلی موفق هم بود توفیقات زیادی هم پیدا کرد تا به جوامع دیگر هم رسید، یعنی جوامع دیگر هم ازش بهره‌مند شدند. یک بحث خیلی مفصل و طولانی هست که جای آن این‏جا نیست. برسیم به روزگار خودمان و بحث بعد از انقلاب اسلامی‏ و این دهه‏ی اخیر و این کارهایی که دوستان رویت کردند و دیدند، در این سرزمین هم گروه‌های مختلف هنری و افراد مختلفی از این قابلیت استفاده می‌کنند از تأثیر و تأثری که گرافیک دارد و پوستر دارد و یکی از این دوستان حسین یوزباشی هست که ما کارهایشان را و قسمتی از آن‌ها را این‏جا دیدیم. من مقدمه‏ی خیلی مختصر و کلی و سعی هم کردم خیلی فشرده  و مقطع این‏جا عرض کردم، دوستان دیگر هم صحبت کنند، من در ادامه اگر لازم باشد به مطالبم ادامه می‏دهم.

گرافیک یا صنعت گرافیک یا هنر گرافیک و به خصوص پوسترسازی از ابزاری هست که جهان صنعتی به آن دست پیدا کرد و برای القای مفاهیمی‏که داشت یا پدیده‌هایی که درش طمع کرده بود یا برنامه‌ریزی کرده بود از آن‌ها استفاده کرد و خوب هم استفاده کرد.

شیخ رضایی: به نام خدا، خیلی خوش‏وقتم که بعد از سال‌ها دوستی با آقای یوزباشی، خلاصه بعد از چند سال دوستان حلقه هنر سبب خیر شدند که ایشان را از این‏جا ببینیم. چون دیگر کم توفیق دیدار حاصل شده بود. راجع به کار آقای یوزباشی فارغ از آن بحث رفاقت‌ها و مرام‌نامه‌های امضا شده و نانوشته که با ایشان داشتیم خب خیلی فعالیت‌ها را داشتیم، و فارغ از این‏که سابقه‏ی رفاقت و دوستی و هم‏کاری و هم‏راهی با ایشان دارم، خب قاعدتاً از همان اول هم به عنوان یک طراح و هم‏کار  و هممسیر به خودش و کارهایش نگاه می‌کردم و قاعدتاً با همان نگاه انسان‌محوری که به آثار هنرمندان دیگر داشتم به کار آقای یوزباشی هم همان نگاه را داشتم و با ایامی‏ که با هم توفیق بود در خدمت‏شان باشیم یک بخشی از پروسه تولید آثار را خب با هم و در یک فضای فکری مشخص و یک فضای مشترکی جلو می‌بردیم، حالا من از مقدمه رایج می‌خواهم دور شوم و چند بحث کلی را مطرح کنم، خیلی در فضای گرافیک دهه‌های اخیر نسبتاً جایش خالی بود و این‏که حالا دغدغه و یا مثلاً دل‏گویه‏ای، ولی خب یک بحث‌هایی هست که در خیلی از فضاهای هنری چه نمایش‏گاه‌ها، جشن‏واره‌ها، فعالیت‌های مناسبتی و ... مطرح نمی‌شود و تا یک حدی هم متأسفانه موضوعات دچار شعارزدگی هستند چون موضوعاتی است که در  راستای فعالیت‌های فکری نظام قرار می‌گیرد، خیلی وقت‌ها ارزش هنری این‌ها در فضای تبلیغات رسانه‌ای کلیشه‌وار شیوه‏ی صدا و سیما و ریتمیک و بدون اوج و فرود گم می‌شود. خیلی از فعالیت‌های هنری این دوستان، و فرض مثلاً یک دوست طراحی خیلی تلاش می‌کند که تصویرهای خیلی مناسبی را ابداع می‌کند و در بحث گرافیک داریم صحبت می‌کنیم، قاعدتاً در خیلی از رشته‌های دیگر هم این قابل بررسی است، در تصویرسازی و رشته‌هایی مثل سینما یا رشته‌های دیگر...خیلی بحثی رویش نداریم. ولی در فضای گرافیک نگاه مدیران و مسئول‌ها به بحث گرافیکِ فرهنگی و گرافیکِ اعتقادی یا حتی گرافیکِ سیاسی یک مقدار حالت شعاری دارد یعنی با همان نگاهی که مثلاً به فرض پیام نوروزی رهبر توسط همه‏ی ارگان‌ها کار می‌شود با تیراژ بالا و کیفیت پایین، نگاه‏شان به تمام فعالیت‌های موضوعی دیگر هم در طول سال همین است. بر فرض مثلاً موضوعیت خود کشورهای همسایه‌مان، شرایط جغرافیایی اقلیمی، فضای رسانه‌ای منتهی به جنگ مثلاً به فرض در همین مثال سوریه. این‌ها همه گم می‌شود در آن فضای شعارزده‏ی ارگان‌های فرهنگی که یک سری مسئولین برای خودشان ترسیم می‌کنند، و عمده‏ی فعالیت مسئولین هم بر اساس واقعاً خرج ردیف بودجه‌هاست نه بحث کیفی و ماندگاری، حتی زمانبر. یعنی حالتی صورت بگیرد که ما برداشتش را ده سال دیگر داشته باشیم، نتیجه‌اش را ده سال یا پانزده سال دیگر در نسل جدید طراح‌ها، هنرجوها ، هنرمندها ... اصلاً حالا بحث اصلی خود مخاطب مردم جامعه هستند، این نگاه بلندمدت متأسفانه نیست و خیلی خب قاعدتاً بحث گرافیک که طراح‌ها برایشان قاعدتاً مخاطب خیلی اصل است و زمان خلق اثر هم خیلی محدود است به نسبت که ما در کشورمان هر جا حالا دوستان کار می‌کنند با این مواجه‌اند. چون نگاه آن مدیر یا سفارش‌دهنده‌‏ی یک کار، خیلی کم زمانی تصور می‌شود و خودشان توقع آن‌چنانی از آن پروژه ندرند و معمولا از طراح‌ها آثار آن‌چنانی به اصطلاح خلق نمی‌شود. ولی خب چیز عمده‌ای که پیش می‌آید این است که دوستانی هستند مثل آقای یوزباشی که این دغدغه را خودشان در خودشان پدید آوردند و روی این دغدغه کار کردند و این دغدغه را پیش بردند به فرض حالا ما در گرافیک معاصر یک بحثی داریم با موضوعیت کلی "سلف پوستر" که طراحی خودش به خودش سفارش دهد. گرافیک این دو دهه‏ی اخیر یک نگاه متأسفانه مسموم رایج شد که می‌گفتند که طراح گرافیک نمی‌تواند مؤلف باشد الزاماً باید یک سفارش‌دهنده‌ای از بیرون ، حالا از نهاد فرهنگی، نهاد سیاسی، یا هر ارگانی مثلاً حتی مجموعه‌های غیرفرهنگی حتی، نیاز به یک سفارش دهنده‏ی خارج از فضای مرزهای ذهنی خود طراح هست این نگاه هم تا جایی پیش رفت که گرافیک واقعاً به یک ابزار خیلی نازل تبدیل شد در این دهه‌های اخیر تا جایی که مثلاً  در تبلیغ‌هایی که بحث جذب هنرمندها برای  رشته‏ی گرافیک هست در تلویزیون می‌آیند می‌گویند دیپلم ردی‌ها!، بدبخت‌ها!، بیچاره‌ها!، مثلاً رشته‏ی گرافیک تحصیل کنید مدرکش را بگیرید، حالا فارغ از این بحثی که به آموزش عالی ربط دارد و بر می‌گردد می‌خواهم بگویم خود طراح‌ها ، یعنی این فکر تزریق شد در جامعه‏ی دانشگاهی کشور که یک هنرمند خودش نمی‌تواند مؤلف باشد، خودش نمی‌تواند سفارش موضوعی را که دغدغه‌اش را دارد بدهد. ولی خب دوستانی بودند که مثلاً آقای یوزباشی واقعاً تلاش کردند در موضوعاتی که برایشان حائز ارزش بود وقت گذاشتند و طرح‌هایی را در تناسب زمان و بازوی اجرایی‏شان تولید کردند ، من حالا چند تا خیلی سرتان را درد نمی‌آورم بحث‌هایی که در این سال‌های اخیر مطرح بود را خیلی تیتروار از کنارش رد می‌شود که عدالت تقسیم شود بین اساتید گرامی.

 در فضای گرافیک نگاه مدیران و مسئول‌ها به بحث گرافیکِ فرهنگی و گرافیکِ اعتقادی یا حتی گرافیکِ سیاسی یک مقدار حالت شعاری دارد یعنی با همان نگاهی که مثلاً به فرض پیام نوروزی رهبر توسط همه‏ی ارگان‌ها کار می‌شود با تیراژ بالا و کیفیت پایین، نگاه‏شان به تمام فعالیت‌های موضوعی دیگر هم در طول سال همین است.

یکی خود بحث استفاده طراح‌ها از نمادهای آشنا بود، چیزی است که الان  عرف است و به اصطلاح خود من می‌گویم پوسترهای آب‏گوشتی، مثلاً به فرض موضوعی داریم برای روز قدس یا فلسطین میگویند خب فلسطین می‌شود سنگ و پرچم و قدس، اسرائیل هم که ستاره‏ی داوود و سیم خاردار، این دو را با هم تلفیق کنیم و یک عکس بچه هم بیندازیم تنگش ، خب پوستر آماده است! و آن مدیر هم چون در سطح  تصور و تفکر خودش می‌بیند طرح را می‌پسندد و کلی طراح شاد می‌شود و شما را به خیر و ما را به سلامت. چیزی که ما در این ورطه می‌افتیم همین فضایی می‌شود که روز قدس در خیابان‌ها که می‌رویم میلیون‌ها متر مربع طرح‌های بی خودی بدون هیچ دیزاینی با نوشته‌های خیلی ساده مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا که هیچ زوری ندارد و هیچ ضربی ندارد، فضای گرافیک معاصر و فضای تبلیغات هیچ تغییری، هیچ تلنگری و هیچ فوتی به آن‌ها نمی‌کند و کارگرهای بدبخت شهرداری مجبور می‌شوند جور بی‌هنری آن مدیر و آن طراح را بکشند. ولی خب بعضی دوستان هستند که مثل آقای یوزباشی، حالا من از دید رفاقتی نگاه نمی‏کنم به این ماجرا و سعی ایشان بر این بوده که از همان نشانه‌های آشنا ، آشنازدایی کنند، مثلاً فکر کنند با همان نماد و سمبل آشنا برای مخاطب‌های داخل و یا حتی مخاطب‌های خارجی چه کار کنند که یک موضوع جدیدتری، با یک مفهوم جدید تری با یک فرم زیباتری را ارائه دهند، که خب می‌گویم این به واسطه‏ی خود نگاه بی‌کیفیت فضای دانشگاهی کشور، فضای فرهنگی کشور این هم سایه‌اش روی طراح‌ها افتاده که خیلی کارهای باکیفیتی ارائه نمی‌دهند. یک بحثی که باز به نظرم  بد نبود در این جا مطرح شود تنوع تکنیک اجرایی است، بعضی از طراحان ترجیح می‌دهند که خیلی به زحمت نیاندازند خودشان را و از فسفرهای موجود در بخش فوقانی بدن‏شان استفاده نکنند ولی خب بعضی طراحان هم گریبان چاک می‌کنند و سعی می‌کنند  که تصویرهایی را ابداع کنند و یک زحمت‌هایی را به دوش خودشان بیاندازند از لحاظ تکنیکهای اجرایی، حالا تکنیکهایی که مرسوم هست و یا حتی غیرمرسوم هست، فتو مونتاژها، تصویرسازی‌ها حالا بیان کاریکاتوری و خیلی شیوه‌های دیگر که خیلی از طراحان مغفول‌اند از آن‌ها. باز یک بحث عمده‌ای که می‌گویم حالا من تیتروار می‌گویم شاخصه‌هایی که در کار آقای یوزباشی هست، این‏ها و دوستان دیگر طراح چه هم‏نسل‏های ما، چه آنهایی که حتی استاد ما هستند جا دارد که یک بازنگری به نوع نگاه‏شان به بحث گرافیک انجام بدهند. یکی بحث استفاده از رنگ هست، در سال‏‏های اخیر تا جایی که من اطلاع دارم و این قطعا توهم توطئه نیست این‏که عرض می‌کنم خدمت‏‏تان به واسطه‏‏ی خیلی از مجموعه‏‏های فرهنگی خارج از کشور این فضای فکری مسموم  به گرافیک کشور تزریق شد که رنگ تا جایی که می‏شود باید از آثار گرافیکی شهر تهران حذف شود حالا می‏‏گویم شهر تهران قطعا فضای بازه‏‏ی کل کشور این بحث صادق هست، قاعدتا بیش‏‏ترین مخاطب دانش‏‏جو و حالا می‏توانیم بگوییم به سمت منورالفکری در تهران جمع شده اند، تلاش خیلی جدی که باز بگویم توهم توطئه نیست از سمت ایادی استکبار بود که بحث رنگ و رنگی بودن و نشاط بصری طرح‏های گرافیکی تا حد امکان در فضای شهر تهران حذف شود، و ناخواسته طرح‏‏ها به سمتی رود که ما هر مضمونی حتی جشنواره‏ها و مناسبت‏های ملی حتی مناسبت‏های مذهبی، که رنگ باید در این‏گونه آثار گرافیکی خیلی بارز باشد از آنها کاسته شود، ادامه بدهم؟

ولی در فضای گرافیک نگاه مدیران و مسئول‌ها به بحث گرافیکِ فرهنگی و گرافیکِ اعتقادی یا حتی گرافیکِ سیاسی یک مقدار حالت شعاری دارد یعنی با همان نگاهی که مثلاً به فرض پیام نوروزی رهبر توسط همه‏ی ارگان‌ها کار می‌شود با تیراژ بالا و کیفیت پایین، نگاه‏شان به تمام فعالیت‌های موضوعی دیگر هم در طول سال همین است.

 

حیاتی: از آنجایی که ما در حلقه هنر  دیر به دیر به یک رشته میرسیم مثلا یک کار پوستر می‏بینم بعد می‏رود تا دو سه ماه بعدش، دقت شده دوستانی که به صورت کارشناس می‏آیند معمولا تمام مشکلاتی که در زمینه‏ی گرافیک هست را می‏خواهند بررسی کنند ولی کار اصلی ما در این جلسه نقد آثار است. اگر این نکات را صلاح می‏دانید در حین کارها گفته شود، مثلا راجع به رنگ صحبت می‏کنید کارهایی که خیلی رنگ‏های مختلف دارند، یعنی روی تک تک پوسترها صحبت کنیم و کنارش این حاشیه را بزنیم، دوستان هم کم‏تر خسته می‏شوند، حالا برای این‏که  شروع کنیم من می‏خواهم  همین‏طور که پوسترها هستند واقعا روی هر یک از کارها، چون نمیدانم و فکر نمی‌کنم که مخاطب لحظه‏ای که آقای یوزباشی ارائه آثار می‏دادند کامل توانسته باشد کارها را ببینند یا بخوانند، دانه دانه با هم می‏رویم و حالا اگر نکته‏ای بود جناب سیفی و آقای شیخ رضایی نکاتی را بفرمایین. من هم علت اصلی‏ای که این‏جا هستم چون یک آدم خیلی پرسش‏گری هستم این‏جا هستم!. فقط چند سوال کلیدی من هم اگر بشود این‏جا حل شود.

با این سوال شروع می‌کنم و می‏رویم سراغ پوسترها، ما در پوسترهای آقای یوزباشی این نکته را از زبان خودتان شنیدیم که در زمان‏های مختلف برای مناسبت‏های مختلف طراحی شده یعنی یک مجموعه برای یک موضوع خاص نیست. یک تم بیداری داریم در همه ولی زمان‏هایش خیلی با هم پس و پیش هست، درست فهمیدم؟ تقریبا درست فهمیدم!

یوزباشی: منتهی می‏شود به یک وحدتی

حیاتی: بله یک وحدت موضوعی داریم، می‏خواهم..

یوزباشی: این‏که یک ماهه پنجاه پوستر طراحی شده باشد، نه این‏طور نیست.

حیاتی: هم این است و هم یک موضوعی که خیلی مطرح هست زمینه‏ی ارائه‏ی پوستر است. حالا چه به لحاظ قالب مثلا در گذشته پوستر‏ها را چاپ می‏کردند 100 در 70 و روی دیوارهای شهر می‏زدند، الان خیلی کم هست، بعید می‏دانم یک کدام از این، شاید یکی دوتا شده باشد ولی معمولا می‏رود و نمایش‏گاه یا می‏رود در فضای وب و یا اگر خیلی خیلی خوش‏شانس باشد بیل‏بورد می‏شود که حالا خود تفاوت پوستر 50 در 70 و بیل‏بورد جای بحث دارد. این را هم اگر صلاح می‏دانید یک توضیحی بفرمایید باز سوال هست می‏پرسیم انشاءالله. این اثر به صورت مشخص.

یوزباشی: راجع به این اثر که اسلایدشو می‏شد عرض کردم یک اثر از یک مجموعه هست با عنوان "ما برای آزادی و دموکراسی می‏آییم"، یعنی عنوان اصلی کارها که در پوسترهایم لی‏اوت شده است این است "ما برای آزادی و دموکراسی می‏آییم" و به نوعی حالا یک نگاه بر مبنای طنز یا بر مبنای نگاه به تناقض‏های این شعار در این مجموعه پوسترها شکل گرفته. حالا این یک اثر هست از یک مجموعه حالا با تعبیری که دوست‏مان آقای شیخ رضایی به کار بردند با نماد‏های آشنا ولی با کارکردهای جدید و با برخوردهای جدید با آن نمادهای آشنا. راجع به این اثر مختصر این را می‏توانم بگویم.

سیفی: راجع به این کار باید صحبت بکینم؟ یا من چند ویژگی کارها چون در قسمت اول صحبتم یک مطالب کلی گفتم و چند مطلب هم خیلی سریع  می‏گویم و رد می‏شوم که وقت جلسه هم به اصطلاح کفاف بدهد. تلاش در جهت مستقل بودن نگاه و جستجوها. این‏که آقای یوزباشی  در حالی که دارد تلاش می‏کند در این مسیر حداقل فکر می‌کنم، 12 ، 13 سالی تجربه دارد. نکته‏ی مهم برای من این‏که که ایشان سعی کرده با نگاه به همین مجموعه‏ی مختصر که 8 یا 10 پوستر هست می‏شود این را ردیابی کرد و راجع به آن صحبت کرد. جو زده‏گی، اسم زده‏گی، شیوه زده‏گی، شهرت زده‏گی از عوارض مانع این مسیر هست. یعنی دانش‏جوها یا افرادی که کار خوبی هم که می‏کنند به خاطر این‏که استقبال نمیشود یا چون فلان شخص یا فلان جریان حاکم هستش یا شهرت دارد زوذ کشیده می‏شوند به آن سمت. آقای یوزباشی سعی کرده از این عوارض خودش را نگه دارد و مستقل فکر کند و در تکنیک هم حتی این استقلال تکنیکی را هم سعی کرده حفظ کند. این‏که من می‏گویم به معنای تام و تمام به قول معروف تمام موفقیت ایشان نیست،کما این‏که ما بخواهیم کارهایشان را نقد کنیم ایراد و معایبی را هم می‏شود نقد جدی کرد و ایراد‏ها را هم گرفت. اما چون این ویژگی یا این ویژگی‏هایی که بنده اسم می‏برم و چند مورد هست وجهش غالب‏تر است و نمود بیش‏تری دارد من بیش‏تر به این مطالب پرداختم. استفاده از تکنیک و ابزارها در جهت بیان موضوعی که مد نظر دارد، ببینید ایشان که موضوع را پیدا می‏کند تکنیک‏زده نیست، عینی شلوغ نمیکند، حتی در همین کار می‏شود این را مثال زد. یکی از مشکلات جامعه‏ی هنری ما دارد چه در نقاشی، چه در پوستر یا تصویرسازی، و خصوصا در خود پوستر، که پوستر فرستنده است دیگر، یعنی یک چیزی را پست می‏کند، مضمون یا پیامی‏را قرار است بفرستد برای فرد یا مخاطب. پس این‏جا یک گیرنده هست و یک پیام. این‏که فرستنده زمانی می‏تواند پیامش را ابلاغ کند که این پیام به بلوغ رسیده باشد، بفهمد  که چه می‏خواهد بگوید و به موجزترین وساده‏ترین شکل بیان کند.بسنده نکردن به قابلیت‏ها و امکاناتی که دارد و این از ویژگی‏های دیگر است این هم از ویژگی‏های دیگر است. که این مورد ویژگی اصلی  ایشان در مسیر فعالیت هنری برای تاثیر درست و عمیق‏تر گذاشتن است. یعنی ایشان به قابلیت‏هایی که دارد و امکاناتی که گرافیک و پوستر سازی دارد بسنده نمیکند، فکری که دارد فکر نمیکند آخر فکر است یا بهترین فکر است. خیلی از کارهای ایشان می‏رود به سمت پویایی  یا به تعبیر ایشان یک کاری از یک مجموعه... . ایشان در جهت کامل کردن آن فکر دارد به اصطلاح دارد حرف می‏زند، یک قسمتی از یک پروژه‏ای است که پوسترش را ما این‏جا می‏بینیم.

حیاتی: این‏جا لابه‏لای صحبت‏های شما، اولا من بگویم من خیلی خوش‏وقتم در میان این سه بزرگ‏وار نشستم، انصافا آقای یوزباشی هم، آقای شیخ‏رضایی جزء افرادی هستند که من شخصا هم به لحاظ محتوایی هم به لحاظ تکنینکی خیلی چیزها یاد گرفتم، جناب سیفی را افتخار آشنایی نداشتم فقط دورادور بوده، این را می‏گویم که از این به بعد اگر صحبتی می‌کنم که کمی‏جسارت شد بنده را ببخشید یعنی چون می‏خواهم بحث برای دوستانی که در جلسه هستند مفید تر باشد. الان لابه‏لای صحبت شما جناب سیفی یک مطلبی بیان شد که خیلی صحبت این روزهای گرافیک ما هم هست. ضمن این‏که بالاخره اصالت و مشروعیت یک اثر گرافیکی و خوب و بد بودن آن با چه چیزی شناخته  می‏شود؟  اگر یک اثر، پیام در حقیقت فرستنده‏اش را درست منتقل کرده باشد اثر خوبیست؟ یا اگر به لحاظ  تکنیکی و نوآوری یک کاری کرده باشد که به‏به و چه‏چه را به لحاظ زیبایی‏شناسی در خودش داشته باشد؟

سیفی: باید عرض کنم این مشکل، مشکل اصلی جامعه‏ی هنری است. ببینید اوج هنر در ساده‏گی است، این را خیلی مختصر بگویم. من  اول هم که شروع کردم سعی کردم فشرده یک مطالبی را بگویم الان باز دوباره دارم خیلی مسلسل‏وار مطالب را می‏گویم که رعایت وقت را کرده باشم، مشکل اصلی جامعه‏ی هنری ما این است که به خاطر این‏که ذات هنر در ساده‏گی است خیلی مشکل ایجاد می‏شود برایش. یعنی ساده‏سازی، ساده کردنِ حتی مفهوم، چون اگر یادتان باشد در آن اوایل انقلاب آرم می‏خواست و می‏گفت می‏خواهم  مسجد و مسلسل و پرچم و لشگر و.. باشد یعنی یک فیلم سینمایی را می‏خواست در آرم جا دهد این رفته رفته رفت به سمت ساده‏گی، متوجه شدیم که آرم یا نشانه نماینده‏ی یک جریان فکری یا یک نهاد است، نماینده‏ی یک اندیشه ایست که در آن نهاد هست. حالا این نهاد چه نظامی‏باشد چه فرهنگی. متوجه شدیم که خیلی باید ساده‏سازی کنیم و آن مفهوم یا آن تیک یا آن خط یا آن دو المان ساده‏ای که هستند به نوعی آن حال و هوا را برسانند، خود این باعث شده که خیلی‏ها سهل انگارانه بیایند وسط و مثلا شعر می‏گوید طرف بعد می‏گویند زبان حال خود من است و من ساده کار  می‏کنم! یا یک نفر پوستر کار می‏کند و خیلی ساده با کلاژ چند موضوع یا پرسوناژ کار را ارائه می‏دهد. مطلبی که آقای شیخ رضایی گفتند، حالا زمان خیلی اجازه نمیدهد ولی خیلی کلی می‏گویم که 25، 30 سالی است که نظام آموزشی ما به شیوه‏ی قبل از انقلاب جلو می‏رود. این پیامد به اصطلاح قابل تاملی است، ما نظام آموزشی خودمان دچار مسئله است. بحث فرهنگ و هنر را عرض می‌کنم، این تا تعریف نشود که آموزش ما چگونه باید باشد، دانش‏جوی ما چه چیزهایی را باید یاد بگیرد و برای چه، اگر ما مشخص نکنیم که الف تا ی مان کجاست، حالا الف تا چهار حرف، تا این را مشخص نکنیم سیستم آموزشی ما کجاست، این مسائل هم هست. برای همین یک کاری که خیلی عالیست، یک پوستر که خیلی خوب است یک جایی قضاوت می‏شود و کنارش می‏گذارند و اخراج می‏شود و جای دیگری جایزه‏ی خیلی خوبی می‏گیرد. یک کاری که ضعیف است یک جایی رد شده و جای دیگری جایزه می‏گیرد. من نمی‌خواهم بگویم که خیلی درهم و برهم است و تشخیص داده نمیشود، نه، من می‏خواهم بگویم که این جریان مثل جریان‏های موازی فرهنگی که این یک فعالیتی می‏کند و نهاد دیگری هم دقیقا همین فعالیت را می‏کند.  کی را اشاره کرد ایشان، آن شعارهایی که چاپ می‏شود با تیراژ زیاد، این‏ها باعث می‏شود که موازی حرکت کردن و نبودن نقد درست در این عرصه. ما در این عرصه تحمل‏مان هم کم است، یعنی به دانش‏جو یک جوری یاد می‏دهند که اگر از کارت ایراد گرفتند طرف یا بی سواد است یا مغرض. این هم هست متاسفانه. اما افرادی که کارشان را به عنوان این‏که این بچه‏ی من است و باید برود در جامعه و از خودش دفاع کند من هی دستش را نگیرم و خودم را کنارش الصاق نکم که بخواهم هی دفاع بکنم این نشان می‏دهد که طرف ظرفیت دارد، شعور دارد و کارش را به قول معروف در معرض نقد قرار داده است.

پوستر مثل یک فریاد عمل می‏کند اما از طرفی می‏تواند رمزگونه هم باشد و بیننده می‏تواند ساعت‏ها مفاهیمی‏ را از پوستر استخراج کند و راجع به آن حرف بزند. این به نظرم باید توازنی بین این دو ویژگی باشد

حیاتی: الان دو مسئله مطرح شد یکی این‏که صریح بودن در پوستر که در جلسه‏ی نقدِ فکر می‏کنم خانم مرتضایی بود خود آقای یوزباشی هم حضور داشتند، پوستر را به مثابه‏ی یک فریاد می‏دیدند که باید خیلی زود حرفش را بزند. این از طرفی، صریح بودن و رک بودن و ساده‏گویی را در حقیقت به عنوان اصل یک اثر که پوستر هست نشان می‏دهد از طرفی هم ما در کارهای هنری کارهایی که حداقل سلیقه‏ی بخشی از جامعه که من هم خود جزء آن بخش باشم، این است که یک کار در خودش نوعی رمز گونه‏گی داشته باشد که شما را درگیر کند و بعد شما به کنه اثر پی ببرید. این دو با هم تناقض ندارند؟

شیخ رضایی: من صحبت‏هایی که کردم قبل از این راجع به کلیت آثار بود که حالا بحث رنگ مطرح شد، برای کارهای سیاسی عرف این است ، حالا چیزی که در ذهن بعضی‏ها هست به اشتباه البته راجع به اثر قبلی در نقدش نمی‏گویم، در خیلی از پوسترهای سیاسی استفاده از رنگ مشکی و قرمز و سفید به عنوان رنگ‏های کنار هم به عنوان تاثیر رنگی بیش‏تر در مخاطب استفاده می‏شود ولی می‏خواهم بگویم خود این  در برخی از آثار که 70 درصد از آثار گرافیک معاصر را شکل می‏دهد خیلی لوث شده است.

درباره‏ی بحثی که گفتید، جهان معاصر جهان نمادهاست یعنی در سینما، در رسانه‏ها، چیزی در فضای داخلی خودمان در بعد از انقلاب هم باب بوده چیزی بوده که خیلی از حرف‏ها را دیگر حرف نزنیم و شعارش را ندهیم و در قالب نماد یا یک تصویر و یا فرم بصری منتقل شود. درباره‏ی بحثی هم که گفتید خصوصیت یک پوستر خوب یک فریاد خوب است، به خود موضوع و سوژه‏ی آثار هم برمی‏گردد، یک وقتی ما پوسترمان راجع به نمایش‏گاه آثار هنری خانمی‏ست که گل‏های چینی تولید می‏کند و در فلان گالری در دالغوض آباد نمایش‏گاه گذاشته است. می‏خواهم بگویم ذات خود پوستر خیلی محترم و موضوع هم خیلی محترم است و طراح هم زحمت می‏کشد برای این موضوع. می‏خواهم بگویم خود محتوا هم محتوای مشت‏واری ندارد. یک محتوای خیلی لطیف و نازگونه‏ای دارد. درباره‏ی بحث پوستر‏های سیاسی و پوسترهای اجتماعی با کارکرد تاثیرگذاری روی مخاطب عام خود محتوا کار را جلو می‏برد. یعنی حتی اگر کار با یک اجرای ضعیف اجرا شود چون محتوایش مشت‏گونه است تا یک حدی می‏تواند تاثیر بگذارد. می‏خواهم بگویم به موضوع هم برمی‏گردد. کارهایی که آقای یوزباشی کار کرده  غالب موضوعات همین سازوکار را دارد. در همین کار  کاخ سفید با عنوان جهانی‏اش "وایت هووس"، تصویر ذهنی‏اش تصویر مرتفع و سفیدی که نمادی از صلح می‏تواند باشد ولی وقتی طراح این را روی تانک سوار می‏کند به عنوان یک عنصر جنگی و به اصطلاح انسان‏کش در وهله‏ی اول تاثیر بنیادین فیزیک آن را می‏گیرد و پایه‏اش را می‏گذارد پایه‏ی تجاوز و زور و قتل عام،  در وهله‏ی بعد"لیت"‏اش می‏کند، تضاد رنگی و نور تصویر را دست‏کاری می‏کند که یک مقدار بیان تصویر تاکید شود و می‏آید رنگ را از آن می‏گیرد یعنی سفیدی را می‏گیرد و کل طرح را قرمز می‏کند و خب قطعا وقتی رنگ موضوعی که در ذهن ما یک نماد آشناست به عنوان کاخ سفید، رنگش به تن مایه‏ی قرمز در می‏آید و رنگ تعریفش مشکی می‏شد، بیانش قطعا بیان انتقادی است. در خود لی اوت‏اش هم خیلی دقت شده که همین عنوان دموکراسی کجا می‏توانسته لی اوت شود، دموکراسی می‏رود زیر چرخ‏های شنی تانک، این یک نگاه لی‏اوت است. حالا این دانش که خود تایپ کجا قرار بگیرد، مثلا در فضای باز بالای تصویر که این یک بیان است، موضوع اصلی که دموکراسی یا بحث بشر و حقوق بشر است می‏آید در عرض بصری چرخ شنی تانک مطرح می‏شود، این خود کمک می‏کند. می‏خواهم بگویم این نمک‏ها و ریزه‏کاری‏ها که در خیلی از کارهای اساتید مواجه نمی‏شوند ابدا. نگاه ریزبینانه حتا در لی‏اوت. می‏خواهم بگویم خود شتاب‏زدگی در اجرا یک بحثی است، شاید شخص من، سلیقه‏ی شخصی‏ام ‏با این اجرا موافق نباشد ولی بحث همان مشت زدن است، یک پوستر با یک اجرای خیلی ساده‏‏تری می‏تواند  مشت بزند و یک پوستر باید خیلی روی آن کار شود که جزئیات داشته باشد. می‏خواهید طرح‏های دیگر را هم ببینیم.

جوزده‏گی، اسم‌زده‏گی، شیوه‌زده‏گی، شهرت‌زده‏گی از عوارض مانع این مسیر هست. یعنی دانش‏جوها یا افراد کار خوبی هم که می‏کنند به خاطر این‏که استقبال نمی‌شود یا چون فلان شخص یا فلان جریان حاکم هست یا شهرت دارد زود کشیده می‏شوند به آن سمت. آقای یوزباشی سعی کرده از این عوارض خودش را نگه دارد و مستقل فکر کند و در تکنیک هم حتی این استقلال تکنیکی را سعی کرده حفظ کند.

این هم بحث استفاده از نمادهای آشناست که ما در نمادهای عبور و مرورمان یک سری تصویرهایی را می‏بینیم البته من جسارت نکنم خود آقای یوزباشی باید توضیح بدهند. ولی خب این می‏آید از دانش بصری مخاطب در حد عموم مردم که با علائم راه‏نمایی آشنا هستند و قطعا به یک سری المان‏ها و نمادهای سیاسی هم مثل ستاره‏ی داوود مواجه شده‏اند. عناصری مانند لوگوی سازمان یافته‏ی پیش‏رفت داده شده‏ی دزدان دریایی که نماد مرگ شده بیش‏تر. شاید من خودم ترجیح ندهم همه‏ی عناصر با هم استفاده شود ولی طراح تا جایی که توانسته سعی کرده این پله‏ها را بین خودش و مخاطب طی کند که به یک جایی برسند در عناصر بصری که حرف هم دیگر را بفهمند، خیلی عناصر پرت و پلایی استفاده نکرده‏اند.

 

 

مثلا در این جا استفاده از یک المان گیره است و ایجاد یک فضایی است که خب می‏دانید که باریکه‏ی غزه در یک محاصره  و تنگنایی قرار گرفته‏اند،این بیان، بیان استفاده از ابزار صنعتی برای القای آن مفهوم، این ما را به فکر می‏اندازد حداقل ما را یک لحظه‏ای هم‏ذات‏پنداری می‏کنیم و در این تنگنا خودمان را حس می‏کنیم و شاید یکی از نیت یا انگیزه‏های هنرمند این باشد که آن لحظه چالشی را ایجاد کند.

سیفی: همان‏طور که  آقای شیخ‏رضایی اشاره کردند به این مطلب، استفاده از نمادها و علائمی‏ که ما با آنها آشنایی داریم و استفاده‏ی مجدد یا دیگر گونه‏ای که استفاده از یک شکلی و ترکیب آن با شکل دیگری که منجر به یک شکل سومی‏ می‏شود و این استفاده‏ی بهینه، چه ما قبول داشته باشیم بپذیریم یا نه، از جهت فکری ما را مشغول می‏کند راجع به ساده‏گی هم که گفتید ما در عرصه‏ی هنر مخصوصا پوستر ناگزیر هستیم اصلا برویم به سمت ساده‏گی و ساده‏سازی و این‏که چه اثری مثلا به عنوان یک اثر خوب پذیرفتی که مقدار زیادی به طبع  مخاطب هم بر می‏گردد، طبع مخاطب ما امروز خیلی آسیب دیده مثلا اگر رسانه‏های ما را ببینید در این زمینه خیلی فعالیت‏های خوبی نمی‏کنند ، من اشاره می‌کنم و رد می‏شوم، مثلا وقتی "بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران ، کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران" سعدی مثلا یک جوری دارد حرف می‏زند و انگار داد حرف عادی می‏زند. این به نوعی رسیدن به یک ساده‏گی است. "گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی" و شاعر‏های دیگری هم هستند که خیلی پیچیده‏تر و غامض‏تر می‏گویند انگار برای شاعر‏ها گفته‏اند. اما سعدی وقتی می‏رسد به ساده‏گی رسیدن به عرصه‏ی سهل و ممتنع است. در پوستر و گرافیک هم همین‏طور است ما باید به گونه‏ای برسیم که همه فهم هستش و مفهوم هم قربانی نشود. یعنی به قول معروف عارضه ساده‏اندیشی گریبان خود هنرمند را نگیرد، چون این ساده‏اندیشی به مخاطب هم منتقل می‏شود. انگار مثلا مخاطب سطح فکری‏اش پایین است و هنرمند آمده است حرف خیلی ساده و پیش پا افتاده را، مثلا در خیلی از فیلم‏ها ما می‏بینیم و می‏گوییم که خیلی از صحنه‏ها اضافه است این‏ها را انگار کارگردان یا نویسنده با یک سری آدم عقب‏افتاده طرف است! در عرصه‏ی پوستر خصوصا هنرمند باید خیلی حواسش به این مسائل باشد، که حرفی که می‏زند اولا در عین این‏که همه‏ی حرف‏ها شبیه به هم است وقتی ما راجع به بیداری و مقاومت حرف می‏زنیم نمادها و نشانه‏های مشخصی دارد نوع بیان این‏ها هم تقریبا شبیه به هم است ، حالا من هنرمند باید چه شیوه‏ای را یا چه طور به کار ببرم که حرف هرچند شباهتی با کارهایی که در این مسیر شده ولی به هر حال یک بیان نوعی داشته باشد. این‏جاست که کار دشوار می‏شود. یکی از دلایلی که من گفتم کارهای آقای یوزباشی این پویایی که ایشان دارند واقعا قابل احترام است. من بدون هیچ تاثری این راصمیمانه که حرف دل من است می‏گویم. تلاشی که ایشان دارند که تکراری نباشند، جو زده نباشند، اسیر نگاه و سایه‏ی دیگران نباشند و خودشان مستقل به فکر را بپردازند، تکنیک‏زده نباشند، این پویایی را در مسیر کارهای ایشان پسندیدم.

در کارهای آقای یوزباشی سعی شده تا جایی که می‏شود آن فحش‏های تصویری اصلا نباشد، یک کاری بود که غزه در خون غرق می‏شد، به عنوان مثال درباره‏ی غزه میلیون‏ها اثر در کل دنیا تولید شد که از این میلیون‏ها 99 درصدش به ظن من فحش تصویری بود، تصویرهای خیلی منزجر کننده از خون و خون‏ریزی و بدن‏های پاره پاره. وقتی طراح گرافیک می‏خواهد درباره‏ی یک فاجعه صحبت کند قرار است بزند به قلب موضوع و آن بنیان موضوع را در ذهن مخاطب رشد و نمو بدهد، این‏جا طراح آمده واقعا تمییز و پاکیزه استفاده کرده از این اتفاق تلخ که حالا با این عناصر آشنا، سیم خاردار به عنوان یک عنصر محدود کننده و اسارت‏بخش که این فضا را محدود کرده، فضای داخل را با تونالیته‏های قرمز رنگ نماد خون پر کرده و آن تایپ را خیلی سالم و تمییز داخل آن غرق کرده.

مثلا در این جا استفاده از یک المان گیره است و ایجاد یک فضایی است که خب می‏دانید که باریکه‏ی غزه در یک محاصره  و تنگنایی قرار گرفته‏اند، بعد  این‏جا این بیان، بیان استفاده از ابزار صنعتی برای القای آن مفهوم، در حرف پیش هم اشاره کردم ممکن است مخاطب‏ها این را نپسندند و بعضی‏ها خوششان بیاید ولی از همه مهم‏تر این‏که این ما را به فکر می‏اندازد حداقل ما را یک لحظه‏ای هم‏ذات‏پنداری می‏کنیم و در این تنگنا خودمان را حس می‏کنیم و شاید یکی از نیت یا انگیزه‏های هنرمند این باشد که آن لحظه چالشی را ایجاد کند.

شیخ رضایی: من باز برای دوستانی که این‏جا هستند تاکید می‌کنم که من و حسین را می‏شناسند یا نمی‏شناسند و شاید در فضای مجازی هم این گفت‏وگوها را دنبال کنند، من خیلی صادقانه راجع به کارهایش صحبت کردم و این بحث رفاقت خیلی در نظراتم تاثیری نداشت. چیزی که الان در فضای جوان‏ها و اساتید لب گور هم دارند با این شیوه‏ی فکری ادامه می‏دهند که گرافیکشان فحش تصویری است، یعنی از مقوله دیزاین و فکر و ترکیب و انتخاب رنگ و شعار مناسب و خیلی ریزه‏کاری‏های دیگر اصلا در آن خبری نیست و مخصوصا در کارهای پوسترهایی که خیلی خودمانی بگویم در بحث پوسترهای سیاسی خیلی از اتفاقات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی داخل هم در گونه‏ی آن قرار می‏گیرد و الزاما خارج از مرزها مطرح نیست، می‏خواهم بگویم من از خیلی از اساتید و خیلی از جوان‏تر‏ها که خرده‏ای به آن‏ها نیست این فحش‏های تصویری را خیلی دیده‏ام. در کارهای آقای یوزباشی سعی شده تا جایی که می‏شود آن فحش‏های تصویری اصلا نباشد، یعنی اصلا سازو کار ایده‏پردازی از آن مسیر طی نشود. در کارها، یک کاری بود که غزه در خون غرق می‏شد، به عنوان مثال درباره‏ی غزه میلیون‏ها اثر در کل دنیا تولید شد که از این میلیون‏ها 99 درصدش به ظن من فحش تصویری بود، تصویرهای خیلی منزجر کننده از خون و خون‏ریزی و بدن‏های پاره پاره و چیزهایی که واقعا این‏ها یک بخشی از بیان گرافیک هست که اصلا به عهده‏ی آثار گرافیک نیست یعنی این‏ها می‏رود در حوزه‏ی مستند اجتماعی و عکس‏های خبری ولی وقتی طراح گرافیک می‏خواهد درباره‏ی یک فاجعه صحبت کند قرار است بزند به قلب موضوع و آن بنیان موضوع را در ذهن مخاطب رشد و نمو بدهد، مثلا این‏که ما برای موضوع غزه بیاییم خیلی از طراحان داخل و خارج از این فرمول استفاده می‏کنند که تصاویر خبری خیلی فاجعه از آن حوادث را استفاده می‏کنند. ولی خب این‏جا طراح آمده واقعا تمییز و پاکیزه استفاده کرده از این اتفاق تلخ که حالا با این عناصر آشنا، سیم خاردار به عنوان یک عنصر محدود کننده و اسارت‏بخش که این فضا را محدود کرده، فضای داخل را با تونالیته‏های قرمز رنگ نماد خون پر کرده و آن تایپ را خیلی سالم و تمییز داخل آن غرق کرده، عمق فاجعه را می‏بینیم ولی قرار هم نیست که مثلا هر پوستر که ما می‏بینیم سریع در ما یک هیجانی را ایجاد کند که مثلا بزنیم به قلب اسرائیل. می‏خواهم بگویم بحث محتوا یا فکری خیلی مهم‏تر است در آثار گرافیک تا آن شور و هیجان چند ثانیه‏ای زودگذر.

حیاتی: من عذر می‏خواهم، می‏دانم که دوستان طراح و کارشناس که در مباحث مختلف تشریف می‏آورند این‏جا، واقعا حرف‏های زیادی دارند. یکی از دلایل اصلا راه افتادن حلقه هنر همین بود که این سینه‏های مالامال از درد را می‏دیدیم و این‏جا قرار بود محملی باشد که این دوستان نظراتشان را بیان کنند. یک مقدار مشکل فرمی ‏داریم در حلقه‏ی هنر و آن هم دوستان قول دادند با تدابیری برطرف کنند، آن هم زمان‏های کم ماست. مثلا من خودم حس پرسش‏گرم خیلی سوالات درش وجود دارد که دوست دارم بپرسم ولی مجبورم که نپرسم چون آقای نوریان دارن تذکر می‏دهند که وقت تمام شده. این‏جا من تشکر کنم از آقای سیفی و آقای شیخ‏رضایی و بروم سراغ سوالات اندکی که دوستان آوردند. نمی‏دانم بیش‏تر می‏شود یا نه.

این سوالات را از جناب آقای یوزباشی می‏پرسم و پاسخ مختصر و متین ایشان و بعد اتمام جلسه.

 

سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:

در پوسترهای حضرت عالی یک گرایش عمومی‏به نشان دادن قدرت و شدت استکبار دیده می‏شود، مثلا غرق شدن غزه در خون یا دو شقه شدن کلمه صلح توسط  موشک اسرائیلی و یا قرار گرفتن کاخ سفید بر روی یک تانک. برای ایجاد انگیزه‏ی بیداری بهتر نیست که جریان عمومی‏ پیروزی حق در مقابل باطل بیش‏تر نشان داده شود؟

یوزباشی: البته دوست ندارم خودم قضاوت شخصی خودم را راجع به کار بگویم ولی سعی کردم این آثار وجه آیینه‏گی را داشته باشند. یعنی آیینه‏ای باشند از واقعیاتی که در عالم اتفاق می‏افتد. هم بعد تلخ ماجرا را بتوانیم ببینیم و ادراک کنیم مثل آن اثر غزه که این واقعیت اتفاق افتاد که این مردم محاصره شدند و داشتند در خون خود غرق می‏شدند. از طرفی هم که سوال کردند پوسترهایی برای تهییج مخاطبان یا تشویق کردن‏شان به مفاهیم بیداری، من سعی کردم در کارهای دیگرم هم این باشد ولی در یک اثر نمی‏شود هم‏زمان چند نگاه را دنبال کرد، یک موقع هست ما واقعیت تلخی که دارد به واسطه‏ی ظلم ظالمان اتفاق افتاده را قصد داریم منتقل کنیم و همین یک جمله را می‏توانیم بگوییم. حالا من از همین فرصت استفاده می‌کنم خیلی کوتاه آن سوالی که شما پرسیدید را هم بگویم، درست است که پوستر مثل یک فریاد عمل می‏کند اما از طرفی می‏تواند رمزگونه هم باشد و بیننده می‏تواند ساعت‏ها مفاهیمی‏ را از پوستر استخراج کند و راجع به آن حرف بزند. این به نظرم باید توازنی بین این دو ویژگی باشد یعنی هم باید مفاهیم عمیقی را در خودش داشته باشد و در کوتاه‏ترین لحظه چکیده‏ای از آن مفاهیم را بتواند منتقل کند.

سعی کردم این آثار وجه آیینه‏گی را داشته باشند. یعنی آیینه‏ای باشند از واقعیاتی که در عالم اتفاق می‏افتد. هم بعد تلخ ماجرا را بتوانیم ببینیم و ادراک کنیم

حیاتی: یعنی اگر دو وجه داشته باشد اثر کامل‏تری خواهد بود؟

یوزباشی: حالا من نمی‏گویم دو وجه، می‏گویم توازن بین این دو وجه وجود داشته باشد.

حیاتی: یعنی هم فریاد و هم با نگاه بیش‏تر چیزهای بیش‏تری در آن یافت شود.

یوزباشی: طبعا.

شیخ رضایی: من سریع می‏گویم که برویم سراغ سوال دوستان. این بحثی که دارد مطرح می‏شود عین بررسی کل تاریخ ادبیات ایران است. یک وقت‏هایی ما سراغ غزل می‏رویم یک وقت‏هایی سراغ قصیده و رباعی یا یک وقت سراغ تلمیحات آن‏چنانی و قصیده‏های طولانی می‏رویم، می‏خواهم بگویم پوستر هم تقریبا در یک قالبی همین طور است، یک وقت یک موضوعی با چند المان ساده و نمایشش کفایت می‏کند و گاها هم نه، عناصر زیادی می‏طلبد برای انتقال آن مفهوم. فرمول ثابتی ندارد که بگوییم که همیشه پاکیزه و خلوت باشد یا شلوغ و با جزئیات زیاد.

پوستر که یک ابزار صنعتی در آن وجود دارد، خود ابزار شبیه G در غزه می‏باشد، این برداشت میشود که G غزه باعث فشار روی کلمه میشود، در بنده این پوستر برداشت عکس داشت.

یوزباشی: هر کسی از ظن خود شد...

حیاتی: نظر ایشان برایتان خیلی محترم است..

یوز باشی: بله محترم است ، چه پاسخی باید بدهم؟!

آثار شما بسیار متنوع و تاثیر گذار بود، با آرزوی موفقیت بیش‏تر برای شما. آیا موضوع کار شما بیش‏تر در حوزه‏ی سیاسی است؟

یوز باشی: یکی از دغدغه‏هایم هست. البته نه به سفارش ارگان‏های سیاسی. حالا یک نکته‏ای عرض کنم، سلف پوستر است این اثر، ولی به صورت خیلی خودجوش و خلاصه جالب، شهرداری تهران در یک بازه‏ی مراسم‏های دهه‏ی فجر در تیراژ میلیونی در در شهر تهران استفاده کرد. خودجوش‏هایی هستند که سفارش دهنده ندارند، اشاره می‌کنم به نکته‏ای که شما گفتید که چه جوری قرار است این آثار ارائه بشوند، این وظیفه‏ی من نیست، من تلاشم را برای ارائه‏ی آثار می‌کنم . ما به همراه آقای شیخ‏رضایی نمایش‏گاه گذاشتیم تلاش کردیم که آثارمان را ارئه بدهیم، در فعالیت‏های ملی و بین‏المللی شرکت کردیم سعی کردیم که کارمان را ارائه بدهیم اما اگر جامعه‏ی انقلابی ما عرقی به این ندارد که استفاده از آثار خوب و هنرمندانه‏ای بکند البته منظورم آثار خودم نیست، ما هم تلاش کردیم. اگر عرقی ندارد، وظیفه‏اش به گردن من نیست ما تلاشمان را کردیم ولی کماکان ما شاهد مربع‏ها و مستطیل‏هایی هستیم که روی‏شان یک فونت تیتر نوشته: مرگ بر اسرائیل و قرار است آن مشت محکمی‏ باشد به دهان استکبار که به نظر من نوازشی بیش نیست و حیف و میل کاغذ است فقط.

 ما تلاشمان را کردیم ولی کماکان ما شاهد مربع‏ها و مستطیل‏هایی هستیم که روی‏شان یک فونت تیتر نوشته: مرگ بر اسرائیل و قرار است آن مشت محکمی‏ باشد به دهان استکبار که به نظر من نوازشی بیش نیست و حیف و میل کاغذ است فقط.

آیا پوستر‏های شما ،سلف پوستر، خودتان سفارش دهنده هستید یا برای جشنواره است؟ آیا استقبال شده‏اید یا نه؟

یوزباشی:  استقبال بستگی دارد که در چه ابعادی بگویید استقبال. آن استقبالی که باید در این جامعه،در این سرزمینی که بالاخره ادعاهایی درش هست صورت بگیرد، نه، صورت نگرفته است. ما کارمان را انجام داده‏ایم ولی مدام دل‏خوردگی‏ها وبی‏مهری‏ها مواجه بودیم ولی مهم نیست ما کار خودمان را می‏کنیم.

انگیزه و هدف شما در طراحی این پوستر‏ها بسیار قوی به نظر می‏رسید چگونه بی‏انگیزه نشده‏اید توضیح دهید.

یوزباشی: من نمی‌خواهم حدیث نفس بگویم، ولی اگر مفاهیمی‏ را مد نظر قرار می‏دهیم و آثار را خلق می‏کنیم، خواست‏گاهش خواست‏گاه قلبی باشد خواست‏گاه درونی و ذاتی باشد، به سفارش نباشد، به خاطر پول نباشد، من برای بعضی از این آثار دست‏مزد دریافت کردم، این‏جا راحت اعلام کردم ولی باز هم خواست‏گاه آن آثار مثل این کار که لی اوت پایینش خوانده نمی‏شود جملاتی هست از پیام حضرت امام به مناسبت صدور قطع‏نامه. این از علاقه‏مندی‏های من هست برای کار، و خواست‏گاهش قلب من هست و حالا این‏که چقدر بازتاب درستی دارد به قضاوت مخاطبان ولی سعی می‏کنم برای بی‏انگیزه نشدن به خواست‏گاه اصلی رجع بکنم.

فرمودند چرا عمدتا شعار پوسترهای شما نگلیسی‏ست؟

یوزباشی: حالا یک دلیل‌ش می‏تواند این باشد که من سعی کردم به یک زبان گسترده‏تر صحبت کنم، البته این یک ضعف هست برای ما، از جهت ساختاری می‏گویم، این‏که تایپ‏فیس انگلیسی یا لاتین قابلیت خیلی جذابی دارد به نسبت تایپ‏فیس فارسی، که در کرسی‏ها و فاصله‏ی حروف اشکالاتی وجود دارد، دلیل‌ش این هست که ما این محدودیت فرمی را داشتیم و یک دلیل دیگر هم هست، مثل پوستری که از تایپ فیس عِبری استفاده کردم. من دوست داشتم در عین این‏که محترم حرف می‏زنم در آثارم، بتوانم با فراغ بال فحش بدم به کسانی که با این مفاهیم مخالفت دارند. یعنی اگر بنیان‏گذار رژیم صهیونیستی را از چراغ جادوی انگلیس در آوردم، صهیونیستی که اگر احیانا این را می‏بیند از روی فیس‏بوک یا یوتیوب برمی‏دارد، اذیت شود، حالا این هم می‏تواند یک دلیلش باشد ولی هر دوی این‌ها توجیه بود.

جیاتی: البته این‏ها فحش نیست، چون ما فحش‏هایی دیدیم که خیلی بدتر هستند. آقای شیخ‌رضایی خیلی مودبانه  و متین از کنارش گذشتند!

یوزباشی: در عرصه فرهنگ وجود دارد آقای حیاتی، آثاری را خلق کردند که به مبانی اعتقادی ما حمله می‏کند در سینما شما می‏بینید، چه مانعی وجود دارد که ما حمله نکنیم؟

حیاتی: این حمله هست ولی فحش نیست.

یوزباشی: بله، ولی با روش درست، به قول آن بزرگوار با یک استراتژی، با یک منطق.

تا به حال از مخاطبان خارجی‏تان هم باز خوردی دیده‏اید؟

یوزباشی: بعضا بله، گفتم مثل همان کمپینی که سال 90 در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته بود بازخوردهای خیلی خوب و جالبی برای ما داشت که چه قدر این بستر می‌تواند ...

حیاتی: یک نمونه می‌توانید برای دوستان نقل کنید؟

یوزباشی: مثلا از کشورهای اسلامی بعضا این آثار را درخواست می‌کردند و یا به نوعی دوست داشتند که مرتبط باشند ، آثار دیگری خلق شود، استفاده کنند، چون می‌دانید بالاخره این بستر در جغرافیای آن‌ها فراهم‌تر است بالاخره هر روز کشته می‌دهند، می‌تواند این کارها آن‌جا بروز و ظهور بهتری داشته باشد ولی فعلا که سازوکارش فراهم نیست.

حیاتی: یکی از سازوکارهایش همین همت و جسارتی است که شما دارید.

آیا مجموعه‌ی دیویزیون را دیده‌اید؟ و آیا تاثیری از آن گرفته‌اید؟

یوزباشی: دیده‌ام، نقد دارم به آن‌ها.

حیاتی: من فکر می‌کنم آثار شما قبل از آن بوده است.

یوزباشی: عمده‌ی کارهای من، حالا کاری به مقطع تاریخی‌ش نداریم، می‌تواند متاثر از آثار دیگری هم باشد ولی سعی کردم در آن‌ها استقلالی باشد. آن مجموعه را دیدم کارهای بسیار خوبی در آن هست، کارهای متوسطی هم هست، می‌تواند در جای‌گاه نقد قرار بگیرد. آقای حیاتی چون شما خودتان هم جز خالقان آن اثار هستید می‌توانید یک بار جای من بنشینید تا این‌بار ما نقد کنیم.

حیاتی: من بی‌صبرانه منتظر آن روز هستم.

لینک مرتبط

لینک خبر